سوگل هستم !
سهراب : گفتی چشمها را باید شست ! شستم ولی…..
نظرات شما عزیزان:
گفتی جور دیگر باید دید! دیدم ولی…..
گفتی زبر باران باید رفت رفتم ولی….. او نه چشم های خیس و شسته ام را نه نگاه دیگرم را هیچکدام را ندید فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت :
دیوانه باران زده
سپیده
ساعت15:14---16 آبان 1391
منظورت چیه؟
سپیده
ساعت20:03---15 آبان 1391
خیلی قشنگ بود
سپیده
ساعت20:03---15 آبان 1391
خیلی قشنگ بود
Power By:
LoxBlog.Com |